عاشق این کاراشم<<<<<<<<<<<<<<<<<<.نظرتون برامون مهمه نظر بدین ما بازم میاییم
بلاخره مهدیس اروم شد
اونروز که تاریخش رو عکس هست ما خودمونو کشتیم که بتونیم یه عکس درست از مهدیس و بنیتا بگیریم اخرشم نشد که نشد اینم نتیجش
قدرتمند شدیا
اینجا اولین روزی هستش که من میتونم اسباب بازیمو قشنگ دستم بگیرم خیلی سخت بود ولی من تونستم
عجب هوای خوبی مامانی
پدر بزرگه بنیتا خانوم توی شهرستان کشاورزهستن الانم بنیتا جان اومده سر زمینا ی اقا جونش برا خودش حال کنه .واقعا با صفا و دل انگیز بود جای همه ی دوستام بخصوص مهدیس جونم خیلی خالی بود
سفر دوم بنیتا
اینجا بار دومه که بنیتا خانوم میخواد بره شهرستان دیدن مامان بزرگش 2 ماه و 21 روز از بار اولی که رفته بود شهرستان گذشته خیلی عوض شده دورش بگردم بگو ماشاءالله